چه زیبا بود لب رود نشستن
چه زیبا بود در حسرت بوسه بودن
چه زیبا بود حیا کردن
جه زیبا بود منتظر کلامت بودن
چه زیبا بود دیروز
چه تلخ بود جدا شدن از تو
میخواهم
تمام واژگانی را که می دانم
به دریا بریزم ....
و دوباره متولد شوم
دنیا را ببینم!
رنگ کاج را ندانم..
نامم را فراموش کنم...
هوییتم را هم!
دوباره در آینه نگاه کنم
کلمه دیروز را امروز نگویم...
برای خود یک چمدان بخرم
و از خود بپرسم معنی سفر را؟
واژگان تازه از دریا صبد کنم
آنها را شستشو دهم...
انقدر بمیرم تا زنده شوم....
شاید هم پرواز کنم...
در آسمان با ماه سخن بگویم..
با ستاره ها هم زمزمه کنم...